یادداشت راهبردی: آیا نبرد تمام عیار دیگری در راه است؟
مقدمه
در سالهای اخیر افزایش تنش میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، به یکی از پیچیدهترین و چند لایهترین جریانهای امنیتی-دیپلماتیک منطقه غرب آسیا تبدیل شده است. در جنگ 12 روزه اخیر، اقدامات نظامی طرفین، شامل حملات موشکی نقطهای و عملیات پدافندی متقابل، در کنار جنگ سایبری و عملیاتهای پیچیده شناسایی و اطلاعاتی، چشمانداز راهبردی منطقه غرب آسیا را بهکلی دگرگون کرده و بازیگران فرا منطقهای را نیز واسطه این تقابل ساخته است. به نظر نگارنده جنگ 12 روزه تحمیلی، با اهدافی فراتر از ترور فرماندهان و دانشمندان هستهای و یا اصابت مراکز هستهای جمهوری اسلامی مانند فردو و نطنز، آغاز گردید اما در میانه راه، رژیم صهیونیستی با موانعی مواجه شد که در اراده آن رژیم برای ادامه حملات، تردیدهای بسیاری به وجود آورد. اصرار رژیم صهیونیستی برای مداخله ایالاتمتحده و پاسخ قاطعانه جمهوری اسلامی در هدف قرار دادن مهمترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه، نیز نتوانست این تردیدها را کاهش دهد و در نهایت، پیشنهاد آتشبس با ایفای نقش ایالاتمتحده بهعنوان میانجی، توقف تبادل آتش سنگین در دو طرف را در بر داشت. هرچند آتشبس یادشده بهمنزله پایان جنگ نیست و کشور هنوز در وضعیت آمادهباش قرار دارد و عملیاتهای پراکنده در داخل و عمدتاً توسط ریز پرندهها با هدف ترور، ایجاد رعب و خسارت به زیرساختها و مراکز نظامی ادامه دارد. در فضای ترسیمشده فعلی، یادداشت حاضر با استناد به یازده عامل محوری، چشمانداز کوتاهمدت بروز یک جنگ تمامعیار دیگر را مورد بررسی قرار داده است و هدف از نگارش، ارائه درکی عمیقتر از موانع و تسهیلکنندههای احتمالی درگیری آتی و بیان توصیههایی برای سیاستگذاران، حکمرانان و تصمیمسازان کشور است.
۱. برتری بازدارندگی موشکی ایران
جمهوری اسلامی ایران در درگیری ۱۲ روزه با استفاده از موشکهای نقطه زن با بردهای متوسط و بلند، توانست تأسیسات حیاتی شامل پایگاههای هوایی (مانند نوتیم)، مراکز اطلاعاتی (برخی از ساختمانهای وابسته به مراکز اطلاعاتی-موساد) و زیرساختهای انرژی رژیم صهیونیستی را هدف گیرد. علاوه بر خسارات ملموس واردشده که بازتاب زیادی هم در رسانههای کشورهای مختلف داشت، اثر روانی این حملات بر بخشی از شهروندان تلآویو، حیفا، ایلات و...، در کنار تضعیف روحیه نظامیان باعث شد محاسبات رژیم نسبت به هر اقدام آتی دچار تأمل شود. تجربه مکرر شلیکها و میزان رهگیری موشکها توسط سامانههای پدافندی رژیم صهیونیستی که اصابت موفقیتآمیزی در حدود 50% را در برداشته است، نشان داد که تهران توانمندی خود در دقت هدفگیری و عبور از برخی لایههای دفاعی را نسبت به عملیاتهای وعده صادق 1و2 بهبود بخشیده است. این «نمایش قدرت» نهفقط برای مقاصد تاکتیکی، بلکه بهعنوان ابزاری راهبردی جهت ارتقای توازن قوا در منطقه و تحمیل هزینه سنگین نظامی–اقتصادی به دشمن تلقی میشود. وضعیت یادشده، در روزهای آخر جنگ و با رونمایی از موشکهای نسل جدید، بروز بیشتری را از خود نشان داد و به عامل بازدارندگی موشکی ایران تبدیل شد.
۲. مرحله دیپلماتیک پس از فاز نظامی
الگوی «نبرد–مذاکره» در منازعات مدرن، نزدیک به قاعدهای نانوشته شده است: هرگاه هزینهها و خسارات جنگ بالا برود، طرفین وارد میز مذاکره میشوند تا از طریق دیپلماسی دستاوردهای میدانی را قوام بخشند. هماکنون نیز جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی بهصورت همزمان در چندین کانال دیپلماتیک - از مذاکره با کشورهای منطقه تا میانجیگریهای اروپایی و آمریکایی- در تلاش برای تثبیت موقعیت خود هستند. این فاز دیپلماتیک میتواند روزها طول بکشد و عملاً شانس آغاز عملیات جدید مستقیم را تا زمان حصول توافقات نیمبند کاهش میدهد.
۳. از بین رفتن عامل غافلگیری
غافلگیری وقتی مؤثر است که دشمن قادر به شناسایی پیشاپیش نقاط ضعف باشد و در یک زمان کوتاه، از آن بیشترین بهرهبرداری را داشته باشد. با توجه به تبادل گسترده اطلاعات میدانی و تحلیلهای دقیق اروپایی و آمریکایی از توان موشکی ایران، رژیم صهیونیستی لیست دقیقی از اهداف بالقوه، برد موشکها و نقاط پرتاب را در اختیار داشت. ضمن اینکه تقویت مداوم سامانههای پدافندی «گنبد آهنین» و «پیکان» به شکل چندلایه، زمینه را برای مقابله با بیشتر پرتابها فراهم آورده است. لذا با اتکا به موارد یادشده، آن رژیم تصمیم به پیشدستی و آغاز جنگ نمود، اما باید در نظر داشت که دشمن، یکبار از اصل غافلگیری استفاده کرده و در حال حاضر، یک حمله ناگهانی جدید دیگر نمیتواند مؤثر واقع شود مگر آنکه دشمن تکنیکها یا فناوری کاملاً جدیدی را به صحنه بیاورد که بتواند در شرایط آمادهباش جمهوری اسلامی، باز هم به امتیازگیری برای آن رژیم منجر شود. دسترسی جمهوری اسلامی به اطلاعات محرمانه و امنیتی در حدود یک ماه قبل از حملات 12روزه نیز نشان داد که دست جمهوری اسلامی هم خالی نبوده و احتمالاً بخشی از اصابتهای نقطه زن موشکها بر اساس این اطلاعات میدانی بهدستآمده باشد که این مسئله، علاوه بر بازدارندگی، نیاز به تأمل بیشتر برای توسعه آتش جنگ را بر دشمن تحمیل میکند.
۴. ضرورت روایت سازی و اجماع جهانی
تداوم هرگونه عملیات فراتر از عملیاتهای جنگ 12 روزه، نیازمند جلب حمایت ایدئولوژیک و سیاسی گسترده است. تلآویو برای این کار باید دقیقاً مسیر پیشروی ایران در برنامه هستهای و موشکی را بهعنوان «تهدیدی فراگیر» برای جهانیان ترسیم کند و سپس با کشورهای محوری و مؤثر در مکانیسمهای بینالمللی مانند آمریکا، اروپا و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، بر سر لزوم مداخله یا اعمال فشار دیپلماتیک مذاکره کند. ایجاد این روایت در افکار عمومی جهانی و بهخصوص غربی، زمان و هزینه سنگین لابیگری رسانهای و سیاسی نیاز دارد که تا تکمیل آن، احتمالاً امکان عملیات گسترده جدیدی وجود نخواهد داشت. ضمن اینکه وضعیت آن رژیم بعد از 7 اکتبر و جنایات ضد بشری و نسلکشی در غزه، چهره نسبتاً منفوری در ملتهای دنیا از آن رژیم ترسیم کرده است و اعتراضات و راهپیماییهایی که مخصوصاً در اروپا و امریکا در حمایت از فلسطین و توقف نسلکشی در غزه، رخ داده بود نیز شاهد آن است که روایت سازی برای اجماع علیه ایران بهعنوان کشوری با استعداد تولید بمب هستهای آن هم برای رژیم صهیونیستی، راحت نیست.
۵. ناکارآمدی اپوزیسیون ایرانی
اپوزیسیون خارجنشین ایران نتوانست در جریان این جنگ، تجسم قوی از یک آلترناتیو سیاسی ارائه دهد که در دل جامعه ایران جذابیت و فراگیری داشته باشد. فقدان رهبری واحد، پیامهای پراکنده و عدم حضور میدانی، فضای داخلی را تا حد بسیار زیادی در کنترل نظام حاکم جمهوری اسلامی ایران نگاه داشته و بار روانی و سیاسی هرگونه تشنج داخلی را کاهش داده است. از نگاه تهران، عدم تهدید داخلی به معنی تمرکز کامل منابع امنیتی و دیپلماتیک برای مقابله با چالش خارجی است. رژیم صهیونیستی گمان میکرد با حمله هوایی و بروز ناآرامی در داخل ایران و بهخصوص پایتخت، مردم معترض و یا مخالف با نظام نیز به صحنه آمده و فشار مضاعفی بر نظام از داخل اضافه خواهد شد و این امید وجود داشت که حضور مخالفین در داخل حتی مسیر را برای تغییر نظام و گسترش اصابتهای دشمن به زیرساختها و افراد مهم کشور، باز نماید اما این گمان، با تقویت انسجام ملی و وفاق مردمی، نهتنها مخدوش شد که از بین رفت و این دستاورد برای آن رژیم نتیجه معکوسی داشت.
۶. ملاحظات سایر بازیگران مهم بینالمللی
روسیه و چین، به دنبال تأمین خطوط حیاتی انرژی و حفظ بازارهای صادراتی خود، علاقهمند به ثبات نسبی در غرب آسیا هستند. روسیه درگیر جنگ فرسایشی با اکراین است که هنوز سرنوشت آن نامعلوم است. از سویی دیگر، پکن و مسکو نیز به خاطر مقابله با فشارهای غربی، تمایل به حفظ اهرم ایران در معادلات منطقهای دارند. در حوزه جنوب آسیا، هند نمیخواهد از یک بازی پرهزینه انرژی محروم بماند و پاکستان تحت تأثیر منافع امنیتی و اقتصادی و با توجه به همسایگی و روابط نسبتاً خوب با جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، تمایلی برای همراهی کامل با اجماع ضد ایرانی ندارد. این واگراییِ منافع، مهمترین مانع در برابر قطع رابطههای اقتصادی و سیاسی با ایران است و باعث میشود ایجاد یک اجماع علیه جمهوری اسلامی را به بهانه توسعه تحقیقات هستهای یا موشکی، دشوار نماید و کشورهای نامبرده شده که برخی از آنها دارای حق وتو هم در شورای امنیت سازمان ملل هستند میتوانند بهراحتی شکلگیری اجماع و صدور قطعنامههایی که مجوز حمله به ایران را تسهیل میکند، بر هم بزنند.
۷. هزینههای بالای جنگ
یک جنگ تمامعیار به معنای بسیج گسترده نیروی هوایی، نیروی زمینی و پیوستن متحدان منطقهای است؛ همه این موارد مستلزم میلیاردها دلار هزینه مستقیم و فشار شدید بر اقتصاد دو طرف است. بهویژه که هر روز پرواز مداوم جتهای جنگنده، شلیک انبوه موشکهای دوربرد و فعالسازی سامانههای ضد دفاعی میلیاردها دلار برای رژیم صهیونیستی هزینه نگهداری دارد. علاوه بر هزینههای مستقیم، تأثیر روانی بر جمعیت غیرنظامی، بیکاری و تخریب زیرساختها میتواند اقتصاد آن رژیم را تحتالشعاع قرار دهد. به همین دلیل، آتشبس با هدف تأمین تسلیحات مورد نیاز توسط آن رژیم مطرح گردید و هنوز هم ادامه روند قبلی و واکنشهای ایران در دور جدید حملات موشکی و ترکیبی، برای آن رژیم دارای ابهاماتی است که نیازمند زمان لازم برای بررسی و تصمیمگیری است. لذا آغاز یک جنگ تمامعیار دیگر نیازمند چراغ سبز ایالاتمتحده از باب هزینهها و پشتیبانی تسلیحات و تقویت سامانههای پدافندی است.
۸. خنثیسازی شبکه جاسوسی و عملیاتهای سایبری
پیروزیهای سایبری جمهوری اسلامی در هک کردن ایمیلهای شبکه اینترنشنال، بازداشت در حدود 700 عامل نفوذی و همکار با آن رژیم، سرعت بالای برطرف کردن هک شبکه پدافندی کشور، بازگشت آرامش به شبکه بانکی و...، همگی نشان داد که ایران فاصله خود را با جنگهای اطلاعاتی مدرن کم نکرده و توانمندی بالایی در امنیت سایبری دارد. این اقدام باعث شد جریانهای اطلاعاتی دشمن دچار اختلال شود و به ایران در بازدارندگی و آمادگی تدافعی و تهاجمی کمک شایانی کند. افزون بر این، مشارکت گسترده نخبگان ارتباطات و فناوری اطلاعات داخلی در حفظ و نگهداشت شبکه و سامانههای ملی، مدیریت ارتباطات اینترنت داخل و بیرون کشور، عدم قطع شدن سرویسهای الکترونیکی سازمانها و وزارتخانهها حتی در حین جنگ و از همه مهمتر، همکاری بدنه مردمی در گزارش و خنثیسازی عملیاتهای داخل کشور و کشف انبارهای ریزپرنده، تابآوری امنیتی جمهوری اسلامی ایران را افزایش داده است.
- توازن راهبردی در خاک لبنان، عراق و سوریه
نفوذ بالای ایران در گروههای نیابتی مانند حزبالله در لبنان، حشد شعبی و گروههای مقاومت شیعی در عراق، گروههای هوادار ایران در سوریه و انصار الله در یمن، نقطهای استراتژیک برای بازدارندگی از هر حمله متقابل رژیم صهیونیستی به خاک ایران فراهم میکند. رژیم صهیونیستی در صورت تجاوز مستقیم، باید خود را برای جنگ در چند جبهه آماده کند؛ امری که هزینههای نظامی و تلفات نیروهایش را بهشدت افزایش میدهد و ریسک سیاسی داخلی مخالفان دولت نتانیاهو را بالا میبرد. اگرچه در این 12 روز ایران از این برگه خود استفاده نکرد اما در صورت تداوم تعرضات رژیم صهیونیستی، ایران نیز از ظرفیتهای منطقهای محور مقاومت علیه آن رژیم بهره کافی را خواهد برد؛ بهویژه اینکه ایالاتمتحده بهعنوان پشتیبان و همپیمان آن رژیم، پایگاهها و منافع زیادی در منطقه دارد که عملاً در تیررس محور مقاومت هستند و هزینه آسیبپذیری آن کشور را بهشدت افزایش خواهند داد.
۱0. رویکرد ایالاتمتحده
دولت فعلی آمریکا و شخص ترامپ، با توجه به اولویتبندی رقابت استراتژیک با چین و روسیه در مناطق دیگر، انگیزه کمتری برای ورود به جنگی جدید در غرب آسیا دارد. سیاست «تمرکز مجدد بر آسیا» و همراه سازی متحدان منطقهای برای مهار چین، واشینگتن را از اتخاذ مواضع تهاجمی بلندمدت در قبال ایران بازمیدارد و در کوتاهمدت ترجیح میدهد از ابزار تحریم و دیپلماسی غیرنظامی بهره گیرد. هرچند با فشارهای لابیهای صهیونیستی، امریکا نیز در حمله به فردو وارد شد اما وجود پایگاههای نظامی بسیار در منطقه و دسترسی محور مقاومت به این پایگاهها برای ایجاد اختلال و انجام عملیاتهای خسارت آفرین، سیاست کلان ایالاتمتحده را به سمت پرهیز از درگیری بیشتر سوق داده است. رفتار اخیر امریکا در تهدید علیه یمن و ایستادگی انصار الله بر مواضع قبلی خود مبنی بر ممانعت از عبور کشتیهایی که به سمت رژیم صهیونیستی در حرکت هستند و انجام حملات پراکنده به عمق خاک رژیم صهیونیستی و در نهایت عقبنشینی آمریکا، نشان داد که آن کشور، در حد امکان تمایلی به مداخله نظامی در منطقه ندارد و سعی دارد از مکانیسمهای دیگر مانند فشارهای دیپلماتیک و تحریم و ... اهداف خود در منطقه را پیگیری کند.
- اهرم قیمت نفت
قیمت نفت بالای ۸۰ دلار، برای کشورهای صادرکننده انرژی بهویژه ایران و کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، منبع درآمد حیاتی محسوب میشود. ثبات بازار انرژی از یکسو و حفظ جریان صادرات از سوی دیگر، انگیزهای قوی برای جلوگیری از بیثباتی سیاسی و نظامی فراهم میآورد. در صورت جنگ، نوسانات شدید قیمتی همه را زیاندیده خواهد ساخت. لذا علیرغم تهدیدها و صحبتهای مقامات اروپایی و آمریکایی، اهرم اقتصاد و قیمت نفت نیز بر تصمیمگیری برای ادامه درگیریهای سنگین در منطقه سایه انداخته است.
درمجموع، بررسی یازده عامل فوق نشان میدهد که بهرغم تنشهای لحظهای و پاسخهای تاکتیکی، معادلات راهبردی در منطقه بهگونهای است که بروز مجدد یک جنگ تمامعیار در کوتاهمدت با موانع جدی مواجه است و در صورت حفظ انسجام ملی، اهتمام مسئولین جمهوری اسلامی در تقویت انواع بازدارندگیهای قابل انجام، ارسال پالسهای قدرتمند در مذاکرات احتمالی با اروپا و آمریکا و حفظ یکصدایی در مسئولین، همگی باعث ایجاد سد محکمی برای تعرض نظامی در سطح وسیع علیه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
توصیه راهبردی برای عبور از بحران فعلی و جلوگیری از توسعه دامنه جنگ
- تقویت و توسعه دیپلماسی چندلایه؛
- حفظ و ارتقای بازدارندگی نامتقارن پدافندی و سایبری؛
- طراحی «روایت دفاعی» در حوزه هستهای و موشکی در مقابل روایت «تهدید هستهای»؛
- اصلاح و تقویت انسجام داخلی؛
- تنظیم مجدد استراتژی نیابتی در منطقه؛
- تنظیم قیمت فروش نفت با هماهنگی کشورهای همپیمان؛
- راهاندازی طرح تنوعبخشی اقتصادی در قالب «بسته نجات صنایع داخلی» جهت کاهش وابستگی به درآمد نفتی و جذب سرمایهگذاری خارجی؛ و
- استفاده از ابزارهای مالی بینالمللی (سوآپ ارزی با روسیه/چین) برای کم کردن اثر شوکهای تحریمی جدید و حفظ نقدینگی ارزی کشور.
نتیجهگیری و چشمانداز
با توجه به یازده عامل محوری بررسیشده و هشت توصیه راهبردی پیشنهادی، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت کنونی از «پنجره فرصت» منحصربهفردی برای مدیریت بحران برخوردار است. این پنجره، ناشی از همپوشانی چند مؤلفه کلیدی است: بازدارندگی اثباتشده موشکی و سایبری، واگرایی منافع بازیگران بینالمللی و گرایش محدود ایالاتمتحده به مداخله نظامی مستقیم. بهرهبرداری هوشمندانه از این فرصت مستلزم همافزایی دقیق میان ابزارهای نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و رسانهای است تا بهتدریج «منطق مذاکره» و «صلح فعال» بهجای «چرخه نبرد» مستقر شود.
- در کوتاهمدت (یک تا سه ماه آینده)، اولویت باید بر تحکیم دیپلماسی چندلایه باشد: اجرای سریع تفاهمنامهها با همسایگان برای کاهش فعالیتهای نیابتی و آغاز مذاکرات پارلمانی مشترک با محوریت امنیت منطقهای. همزمان، با حفظ بازدارندگی نامتقارن از طریق برگزاری رزمایشهای مشترک موشکی–سایبری و انتشار گزارههای راهبردی که به دشمن نشان داده شود هرگونه اقدام جدید، با پاسخ متقابل در چند بُعد روبرو خواهد شد. این رویکرد دوگانه «دیپلماسی فعال و بازدارندگی هوشمند» نهتنها تلآویو را در تردید نگه میدارد، بلکه سرمایه اجتماعی داخلی را برای حمایت از سیاستهای نظام همراه خواهد کرد.
- در میانمدت (3 تا ۱۲ ماه)، کشور مستلزم تقویت انسجام داخلی و متنوع سازی اقتصادی است تا در برابر فشارهای تحریمی و نوسانات بازار نفت، تابآوری بیشتری پیدا کند. اجرای طرح «ملی وفاق» و حمایت از نهادهای مدنی مؤثر، با هدف کاهش فاصله مردم و حکومت، نشان میدهد که ساختار قدرت توانایی پاسخدهی به درخواستهای اجتماعی را دارد. در بخش اقتصاد، راهاندازی صندوق ثبات مالی با مشارکت دولت و بخش خصوصی و برنامههای کوچکمقیاس اشتغالآفرین در مناطق مرزی، ضمن تأمین معیشت خانوادهها، هزینه هرگونه بحران را برای دشمن افزایش میدهد.
- در افق بلندمدت (بیش از یک سال)، ایران باید سیاست تثبیت دیپلماسی هستهای و فناوری صلحآمیز را نهایی کند و با استفاده از پیمانهای چندملیتی، بستر سرمایهگذاریهای خارجی را باز نگه دارد. این مرحله با راهاندازی «شورای امنیت انرژی» مرکب از کشورهای صادرکننده نفت و گاز سطح منطقه، میتواند ایران را در جایگاه مؤثر یک میانجی انرژی قرار دهد و همزمان، ابزارهای سیاسی و اقتصادی لازم برای مدیریت تنش را بسط دهد. در این افق، توازن منطقهای بهگونهای تنظیم خواهد شد که خروج یا تغییر ناگهانی در هر جبهه نیابتی بلافاصله قابل جبران باشد.
بهطور خلاصه، ترکیب همزمان سیاستهای دیپلماسی فعال، بازدارندگی تأثیرگذار، همبستگی داخلی و تنوع اقتصادی، چشمانداز روشنی را برای ایران ترسیم میکند که امکان عبور از بحران فعلی را با حداقل هزینه و توقف دامنه درگیری فراهم میآورد و به یاری خدا، استمرار این رویکرد راهبردی، در بلندمدت منجر به تثبیت ایران بهعنوان یک بازیگر با ثبات و قابلاتکا در معادلات امنیتی و انرژی منطقه خواهد شد.
محمدهادی قاسمی - مرکز مطالعات آیندهپژوهی فردا