به نظرم پرسش مهم منتقدین آینده پژوهی این است که " آیا آینده پژوهی میتواند یک حوزه مطالعاتی مجزا و مستقل باشد؟"
در پاسخ به این پرسش بر سه محور می توان تمرکز کرد. به نظرم ارزش افزوده آینده پژوهی در این سه محور، باعث شده است تا به عنوان حوزه مستقل مطالعاتی با استقبال پژوهشگران بسیار زیادی در جهان مواجه شود:
آینده پژوهی شیوه درست اندیشیدن به آینده با هدف ساخت آینده است.
1. برای اینکه بتوانیم در مورد آینده درست بیاندیشیم باید بتوانیم از متدولوژی درستی استفاده کنیم بنابرین بخشی از وظیفه آینده پژوهی طراحی روش برای مطالعه نظامند آینده است. به غیر از آینده پژوهان و دانش آینده پژوهی هیچ رشته دانشگاهی دیگری، این دغدغه را در کانون مطالعات خود قرار نداده است. مکاتب مختلف سناریو پردازی، روش های متنوع برنامه ریزی سناریویی، طراحی روش های متنوع پیش بینی، طراحی مدل های مختلف آینده نگاری و توسعه انواع روش های کشف و شناخت آینده، گویای این واقعیت است.
2. برای اینکه بتوانیم در مورد آینده درست بیاندیشیم باید رویکرد درستی نسبت به آینده داشته باشیم باید ذهن، زبان، ادبیات و فرهنگمان پذیرای آینده باشد. بسیاری از رویکردهای بشری در شناخت آینده مملو از موانع هستند موانع روانشناختی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ساختاری و حتی جغرافیایی. باید این موانع را بشناسیم و آنها را از ذهن، زبان و بسترهای اجتماعی برداریم. در واقع بخش دوم وظیفه آینده پژوهی مطالعه این موانع است. به غیر از دانش آینده پژوهی و آینده پژوهان هیچ دانش مستقل دیگری بر این امر مهم متمرکز نشده است. آینده پژوهی دغدغه تربیت ذهن هایی را دارد که برای زیستن در آینده مناسب باشند. تربیت افرادی که در مورد آینده درست بیاندیشند. کسانی که مفهوم و ماهیت آینده را درک کنند و مختصات آن را در محورهای محاسباتی خود درست وارد کنند. آینده پژوهی دغدغه اصلاح دارد. اصلاح ساختارها و گفتمان ها. اصلاح فرهنگ. اصلاح استعاره ها و اسطوره هایی که مانعی بزرگ در درک درست آینده هستند. در واقع ملت های آینده نگر آنهایی هستند که در بسترهای فرهنگی و اجتماعی درستی زندگی می کنند.
3. برای اینکه بتوانیم آینده را بسازیم باید اجزا و عناصر سازنده آینده را بشناسیم وزن و اثرگذاری آنها را بسنجیم. موقعیت خودمان را درست ارزیابی کنیم و مسیرهای مختلف پیش رو را ببینیم. در واقع بخش سوم ماموریت آینده پژوهی تربیت تسهیل گران و متخصصینی است که بتوانند با شناخت نیروها، زمین و قواعد جدیدی برای بازی طراحی کنند. در واقع هیچ دانشی به غیر آینده پژوهی دغدغه اختراع و طراحی مدل ها و الگوهایی برای ساختن آینده را ندارد. مدل های آینده نگاری گویای این واقعیت هستند. آینده پژوهی معتقد است میشود آینده را ساخت و در واقع مطمئن ترین راه برای شناخت آینده تلاش برای ساخت آن است. برای ساختن آینده باید اجزا و عناصر سازنده آینده را بشناسیم. وزن هر کدام در سیستم های مورد مطالعه را بدست آوریم و در عین حال بتوانیم تمام این اطلاعات را داخل یک مدل بریزم و برای ساختن آینده مطلوبمان تلاش کنیم و اینها در واقع محورهایی هستند که دانش فرارشته ای آینده پژوهی را از دیگران متمایز می کنند.
ارزش افزوده آینده پژوهی به دانش بشری، ریشه در این محورها دارد. زمان مهمترین ارزش افزوده آینده پژوهی است. درک زمان و درست رفتار کردن در مواجهه با زمان بویژه زمان آینده، ارزش افزوده ای است که می تواند جهل تاریخی ما نسبت به ساخت رویاهایمان را از بین ببرد و به ما در رسیدن به جهانی پایدارتر و بهتر یاری رساند. همه علوم دغدغه آینده را دارند اما هیچ کدام از آنها در مورد آینده، به شکلی نظامند و روش مند نمی اندیشند. تمام حوزه های مطالعاتی یک مسئله کانونی دارند که این مسئله کانونی از ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستی و .... دارد. مسئله کانونی آینده پژوهان "آینده" است. هر آنچه که مربوط به آینده باشد مستقیم و غیرمشتقیم جزو حوزه مطالعاتی آینده پژوهان است. به نظر می رسد مهمترین حوزه مطالعاتی آینده پژوهی که در نیم قرن گذشته مغفول مانده است مورد شماره 2 است. یعنی بررسی موانع، کاتالیزورها، ساختارها، مشوق ها و بسترهای اثرگذار در کشف و شناخت آینده. آینده پژوهی فراتر از اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی، روانشناسی، فیزیک و شیمی رفته و به تمامی این علوم خدمات می دهد. به آنها یاد می دهد که آینده چیست؟ آینده کجاست؟ آینده چگونه ساخته می شود؟ موانع کشف آینده کدام ها هستند؟ سودمندی دانش آینده پژوهی ناشی از قدرتی است که به بشر می دهد. این قدرت چیزی نیست جز "درک زمان آینده".
احد رضایان قیه باشی
آینده پژوه