آینده پژوهی از دو منظر با کج فهمی مواجه می‌شود: 

اول اعتقاد کسانی که آینده پژوهی را به مثابه علم پیش بینی می‌انگارند و مدعی‌اند که در صورت استفاده صحیح و به جا از این علم، می‌توانیم بفهمیم که آینده چگونه خواهد بود (what THE future WILL BE)، در صورتی که واقعیت نشان می‌دهد که جز در امور بدیهی (مثلا اینکه فردا صبح هم خورشید طلوع خواهد کرد)، هیچ چیز دیگری را نمی‌توان با دقت پیش بینی کرد، مخصوصا اگر عامل انسانی به عنوان جزئی از سیستم مورد مطالعه نقشی داشته باشد.

 و دوم کسانی که ناامیدانه دست از تلاش برای فهم آینده برداشته‌اند. از نظر این گروه دوم، حرف هر کسی در مورد آینده همان قدر صادق و درست است که حرف کس دیگری. به عبارت دیگر هر کسی می‌تواند هر چیزی در مورد آینده بگوید و چون این آینده هنوز نیامده است، به اعتبار همین رخ ندادن آینده، حرف هر کسی می‌تواند صادق باشد و لذا بهتر است به طور کلی دست از سر آینده برداریم.

اما حتی با پذیرش این مسئله که آینده غیرقابل پیش بینی است، تئوری‌ها و روش‌هایی وجود دارند که آینده پژوهان آنها را خلق کرده، توسعه داده، آزموده و به کار گرفته‌اند و کارایی خود را نیز در فهم آینده ثابت کرده‌اند.جیم دیتور (Jim Dator) سه مسئله اساسی را برای فهم آینده و به تبع آن آینده پژوهی برمی‌شمارد. قوانینی که با شوخ‌طبعی به آنها قوانین دیتور از آینده می‌گوید (Dater’s Laws of the Future).

آینده پژوهی چیستجیم دیتور سخن می‌گوید: آینده پژوهی پیش بینی نیست.

قوانین دیتور

در ادامه این قوانین را مرور می‌کنیم.

قانون اول: آینده را نمی‌توان پیش بینی کرد، زیرا آینده‎ای وجود ندارد.

«The future” cannot be “predicted” because “the future” does not exist”»

(در اینجا دیتور از the future استفاده کرده است که منظور آینده‌ای خاص و تعریف شده است).

آینده پژوهی نباید به دنبال پیش بینی یک آینده باشد. ایده اصلی مطالعات درباره آینده به بررسی تصاویر آینده برمی‌گردد (درباره تصاویر آینده مطالب زیادی در این این وب‌سایت نوشته‌ام). مفهومی که هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماع موضوعیت پیدا می‌کند و می‌تواند هم‌زمان مجموعه‌ای از تصاویر متضاد و متفاوت را شامل شود. این تصاویر مبنای فعالیت‌های کنونی ما هستند. تصاویر آینده (images of the future) در افراد و یا گروه‌ها، اغلب ناپایدار بوده و با توجه به تغییرات زمان یا تغییر برداشت‌ها و نگرش‌ها به وقایعی که در حال رخ دادن هستند، تغییر می‌کنند. گروه‌های مختلف، اغلب تصاویر بسیار متفاوت از آینده دارند. تصاویر زنان و مردان یا غربی‌ها و شرقی‌ها از آینده ممکن است متفاوت باشد.

تبصره اول: آینده (the future) نمی‌تواند پیش بینی (prediction) شود، اما آینده‌های جایگزین (alternative futures) می‌توانند و باید پیش بینی  (forecast) شوند. بنابراین یکی از وظایف اصلی آینده پژوهی تعریف و مشخص کردن آینده‌های بدیل است.

« نکته: prediction  و forecast هر دو به معنی پیش بینی در فارسی ترجمه شده اند. اما یک تفاوت ظریف بین این دو مفهوم وجود دارد که اتفاقا نباید از دید آینده پژوهان پنهان باشد.

Prediction برآورد نقطه‌ای از تخمین رویداد یک اتفاق خاص در آینده است. مثل وقتی که در مسابقه شرط بندی می‌کنیم. اما forecast مجموعه‌ای از آینده‌های ممکن است که شامل احتمالاتی از وقوع آن‌ها است و از نظر زمانی می‌تواند معرف بازه‌ای از زمان باشد (پنج سال آینده، دهه آینده و …). یک forecast می‌تواند سبدی از predictions ها را در دل خود داشته باشد.»

تبصره دوم: آینده نمی‌تواند پیش بینی شود، اما آینده‌های دلخواه و مطلوب (preferred futures) می‌توانند و باید به تصویر کشیده شوند، خلق شوند، به کار گرفته شوند، به طور مداوم ارزیابی شوند، تجدیدنظر و اصلاح شوند و دوباره به تصور در آیند (re-envisioning).

در اینجا هدف عمده آینده پژوهی، تسهیل‌گری در میان افراد و یا اجتماعات برای فرموله کردن، به کارگیری و دوباره‌سازی این آینده‌های دلخواه است.

تبصره سوم: آینده پژوهی برای مفید بودن، پیش شرط هایی دارد و نیز باید به سطح برنامه‌های استراتژیک متصل شود تا مجریان بتوانند از آن استفاده کنند. شناسایی آینده‌های بدیل و چشم‌اندازسازی آینده مطلوب و سپس هدایت این موارد به صورت برنامه‌های راهبردی و در نهایت تصمیمات روزمره که توسط مدیران سازمان اتخاذ می‌شوند، آینده پژوهی را از فضای فکری آینده پژوهان به زمین بازی راهبرد می‌آورد. جایی که آینده پژوهی می‌تواند خودش را ثابت کند.

در نهایت، ذکر این نکته لازم است که فرایند پیش بینی آینده‌های بدیل و چشم‌اندازسازی آینده‌های مطلوب یک فرایند پیوسته و در حال تغییر است. هدف هر فعالیت آینده پژوهانه‌ای، ساخت یک چشم‌انداز راهنما است و نه رسیدن به یک راه حل نهایی یا یک طرح محدود. این امر به ویژه در محیطی که همواره دستخوش تغییرات پیاپی در حوزه های فناورانه و به تبع آن اجتماعی و … است، مناسب است.

قانون دوم: هر ایده به دردبخوری در مورد آینده، باید مسخره به نظر برسد.

«Any useful idea about the futures should appear to be ridiculous»

فناوری‌های جدید با خود ارزش‌ها و رفتارهای جدیدی به همراه دارند که اعتقادات قبلی که خود، محصول دوران فناوری‌های پیشین بودند را به چالش می‌کشند. این یعنی این‌که هر پدیده نوآیندی در ابتدا زشت، ناپسند، احمقانه و مضحک به نظر می‌رسد. سپس آرام آرام به آن عادت کرده و در نهایت عادی و روتین خواهد شد. بنابراین آن‌چه در نگاه عامه و یا حتی خبرگان یک حوزه محتمل‌ترین آینده معرفی می‌شود، خود روزی جزیی از آینده‌هایی بوده که به آن اعتنایی نمی‌شده است و حتی احتمالی برای وقوعشان در نظر گرفته نمی‌شده است.

اگر آینده پژوهان بخواهند مفید باشند باید انتظار تمسخر دیگران و رد شدن ایده‌های اولیه‌شان را داشته باشند. و نیز تصمیم گیرندگان و عامه مردم در صورتی که مایل به داشتن اطلاعات مفید در مورد آینده‌اند، باید انتظار شنیدن حرف‌های غیرمتعارف و به ظاهر مسخره را داشته باشند. اما آینده پژوهان باید بار اضافه‌ای را نیز به دوش بکشند. آن‌ها باید اول ایده‌های اولیه ی به ظاهر مسخره را با استفاده از شواهد مناسب به ایده‌هایی محتمل (plausible) و عملی تبدیل کرده و سناریوهایی برای توسعه ممکن (possible) آنها تدوین کنند.

قانون سوم: ما ابزارهایمان را شکل می دهیم و سپس آنها به ما شکل می دهند.

«We shape our tools and thereafter our tools shape us»

فهم این جمله از آینده پژوه و متخصص رسانه،مارشال مک لوهان (Marshall Mc Luhan) نقطه آغازین خوبی برای یک نظریه مفید تغییر اجتماعی است. تغییرات فناورانه، اساس تغییرات اجتماعی و محیطی هستند. اما اگر چه فناوری، اساس تغییرات است و خود باعث ایجاد تغییر در ارزش‌ها، فرایندها، نهادها و … می‌شود، اما خود این مسائل نیز هر کدام در دل خود پر هستند از منشاء‌ها و تسهیل‌گرهایی برای تغییرات بعدی. اندازه و توزیع جمعیت، تغییرات اقلیمی و زیست محیطی، نظریه‌های اقتصادی، ساختارهای سیاسی، اعتقادات و کردارهای برآمده از فرهنگ‌ها و حتی انتخاب‌های فردی، همه نقش تعیین‌کننده‌ای بر روی خلق آینده دارند و امکانات در دسترس ما برای مواجهه با این همه عامل به بهترین نحو در استعاره (موج سواری بر روی سونامی تغییر) (surfing the tsunamis of change) می‌آید. (سونامی تغییر، استعاره‌ای از دوران کنونی است، دوران پر تلاطمی که ما در آن زندگی می‌کنیم. و موج سواری کاری است که آینده پژوهان به شما می آموزند). به علاوه تعریف و تحلیل موجهای بلند و چرخه های تغییر و دوم بررسی رفتار نسل ها در طول دوره حیاتشان (تحلیل گروه همسنان یا تحلیل نسلی) (age-cohort analysis) دو تئوری و روش دیگر در پیش بینی،چشم انداز سازی و ساخت آینده‌های بدیل هستند.

منبع: http://iranianfuturist.com

فروشگاه کتاب‌های الکترونیکی مرتبط با آینده‌پژوهی

کلیه حقوق مادی و معنوی اطلاعات این پایگاه متعلق به مرکز مطالعات آینده‌پژوهی فردا بوده و استفاده از مطالب بدون ذکر نام منبع مجاز نیست

Template Design:Dima Group

بالا